اهداف و ماهیت خدمات راهنمایی و مشاوره
در مورد اهداف و ماهیت خدمات راهنمایی باید دانست که جنبش راهنمایی از آغاز آن(که تقریبا نود سال قبل است)تغییرات اساسی زیادی کرده است.دیگر راهنمایی صرفا راهنمایی شغلی-تحصیلی نیست.
اصطلاح راهنمایی به همتای آن«مشاوره»ملحق شده و این یک بسط و تکامل تدریجی و طبیعی بوده است. چه، کارشناسان راهنمایی شغلی متوجه شدند که آنچه آنها انجام میدهند، بیش از صرفا ارائه راهنمایی- توصیه یا صوابدید و آگاهی شغلی دادن است.در واقع آنها به افراد کمک میکردند تا مشکلات زندگیشان را که گاهی هم پیچیده و عمیق بود، برطرف سازند.و طرز عمل و برخورد آنان با این مشکلات به شیوهای متفاوت از روان درمانی بود.از این جهت، تأکید منحصر و محدود بر نیازها و رغبتهای شغلی به تأکید بر سازگاری انسان، که مستلزم مهارتهایی بیش از دادن اطلاعات صرف بود، گسترش یافت.و در مسیر این تکامل، بالاخص از جنگ جهانی اول به بعد، عواملی چون نهضت تعلیم و تربیت پیشرو 1 ، جنبش بهداشت روانی 2 ، یافتهای روانشناسی آزمایشگاهی 3 و عکس العمل نسبت به آنها و ابداع و گسترش ابزارهای روان سنجی 4 تأثیری بسزا داشتند.مروری بر چند تعریف از راهنمایی و مشاوره این تغییر و تکامل را مشخص می سازد.
گزیده تعاریف راهنمایی
راهنمایی در مدارس جدید به این مفهوم که تعلیم و تربیت یک فرایند فردی است کمک میکند.راهنمایی مجموعه خدماتی را ارائه میدهد که شامل آشنایی با محیط، سیاهه شخصی، اطلاعات تحصیلی و شغلی، مشاوره، جایگزینی و پیگیری است 5
راهنمایی مجموعهای از خدمات تخصصی سازمانیافته و جزء لاینفک محیط مدرسه است که به منظور تعالی رشد دانشآموزان و کمک به آنها در جهت تشخیص سازگاری سالم و سودمند و کسب حداکثر کمال و فضیلت متناسب با توانهای بالقوه آنان طرحریزی شده است 6
راهنمایی کمک به افراد در درک خویشتن و دنیایشان است 7 .
(1)-Progressive Education
(2)-The mental Health Morement
(3)-Laboratory Psychology
(4)-Psychomentric tools
(5)-Mc Daniel
Shaftely 1956
(6)-Downing,1968
(7)-Shertzer
Stone,1976
نگارنده معتقد است:راهنمایی پویشی است آموزشی که به فرد(یا جمع) کمک میکند تا از طریق خویشتنشناسی، محیطشناسی و کسب مهارتهای مشکل گشایی بتواند در برخورد صحیح با مسائل زندگی، اخذ تصمیمات عاقلانه و هدایت مسیر تکامل خویش به خود رهبری برسد.
فرض تعریف نگارنده و سایر تعاریفی که بر درک خویشتن و شناخت دنیای برون تاکید دارند، این است که افرادی که از هویت خویش اگاهند-یعنی مزایا و محدودیتها، توانها و ضعفها، رغبتها و امیال، ترسها و نگرانیها و سایر ویژگیهای شخصی خود را میشناسد- نیز محیط خود را تجربه میکنند و از امکانات و محدودیتهای آن مطلعند، انسانهایی موثرتر، مولدتر و خرسندترند.از طریق راهنمایی، افراد نه تنها از آنچه هستند آگاهی بشتر مییابند، بلکه از آنچه که می توانند باشند بیشتر آگاه میشوند.
گزیده تعاریف مشاوره
اما در تعریف مشاوره که بخش مهم خدمات راهنمایی و در واقع مرکز ثقل با قلب خدمات راهنمایی تلقی شده است، به موارد زیر برمیخوریم:
مشاوره فرایندی است که ماهیت آموزشی دارد.در یک محیط اجتماعی ساده و بر اساس رابطه فرد با فرد انجام میگیرد.مشاور در دانش و مهارتهای روانشناسی صلاحیت حرفهای دارد، خواستار کمک به مراجع است و با به کار گرفتن روشهای متناسب با نیاز مراجع به وی یاری میدهد تا در مورد خود چیزهای بیشتری را یاد بگیرد و خود را بپذیرد و بیاموزد که چگونه چنین درکی را درباره اهداف واضحتر واقعبینانهتر به عمل بگذارد.هدف نهایی این است که مراجع یک عضو خرسندتر و مفیدتر برای جامعه خود بشود. 1
نقش مشاور این است که به مراجع یک روش مشکلگشایی منطقی را بیاموزد.به او بیاموزد که خویشتن را در رابطه با تواناییها، استعدادها و رغبتهایش بشناسد و بپذیرد؛انگیزهها و فنون زندگی را بشناسد و کاربرد و نتایج آنها را ارزشیابی کند و هر کجا مناسب باشد، رفتار مکفیتری را جایگزین رفتار خود سازد تا بتواند به اهداف خود برای رضایتمندی از زندگی دستیابد. 2
به نظر خانم تایلر 3 در بین مشاوران دو تفسیر مهم از کنش اصلی مشاوره را میتوان تمیز داد.بر طبق برخی از تعاریف، هدف اصلی مشاوره تسهیل گزینشها و تصمیمات عاقلانه است.در تعاریف دیگر هدف اصلی تعالی سازگاری یا بهداشت روانی فرد است.
مسلما این هدفها متعاملند-و مشاور باید کار خود را با هر دوی آنها مرتبط بداند؛اما این که کدام یک (1)-Gustad,1953
(2)-Willamson,1958
(3)-Leona,Tyler,1969
محور باشند، بستگی به ماهیت مشکل مراجع و روش کار مشاور دارد.بسیاری از مشاوران، از جمله سورنسون 1 ، معتقدند هدف اصلی مشاوره باید افزایش آزادی فرد باشد.سورنسون افزایش آزادی را افزایش تعداد راهحلهای ارزشمند و موجود برای مشکل مراجع میداند.نیز بلکین 2 معتقد است:«مشاوره به مفهوم وسیع آن، کمک به فرد در رویارویی و شناخت شرایط اصلی آزادی اوست.»
رولومی 3 که یک متفکر اگزیستانسیالیست است در کتاب خود«انسان در جستجوی خویشتن» 4 آزادی را روی دیگر آگاهی از خویشتن و توان فرد به دخالت در رشد و تکامل خویشتن میداند.او میگوید اگر قادر نبودیم از خود آگاه باشیم مانند حیوانات توسط غریزه به جلو رانده میشدیم.خودآگاهی به ما قدرت می- دهد که ماهیت خویش را بسازیم و خارج از زنجیره محرکها و پاسخهای ثابت بایستیم.همچنین اریک فروم 5 ، که یک روانشناس اجتماعی است، در کتاب خود«جامعه سالم» 6 مینویسد:بشر«آزادی از» قدرتهای مذهبی و دنیوی را بدست آورد لیکن از کسب«آزادی برای»خودش بودن، مولدبودن، کاملا هوشیار و بیدار بودن ناتوان ماند.بنابراین کوشید که از آزادی بگریزد.کارل راجرز 7 ، بانی نظریه مراجع- محوری در مشاوره و روان درمانی، معتقد است بشر اصولا و به معنی فرهنگی آزاد نیست.چه غالبا ابزار دست دولت است؛تحت تاثیر تبلیغات به موجودی با عقاید و باورهای معین تبدیل میشود و محصول ارزشها و رفتار طبقه خود(پایین، بالا، متوسط)است.
به عبارت دیگر، انسان توسط نیروهای خارج از کنترل خویش، عوامل فرهنگی از برون و عوامل ناخودآگاه از درون، فرم یافته و به حرکت در میآید.به زعم راجرز انسان آزاد کسی است که شهامت دارد تصمیماتی بگیرد که منجر به رشد شود؛مسئول گزینش ماهیت خود باشد و تمیز دهد که فرایندی در حال پیدایش و شدن است و نه یک تولید نهایی و ایستا.میبینیم که در اندیشه هر سه متفکر منظور از کسب آزادی، به عنوان هدف مشاوره، همان آگاهی یافتن از خویشتن و تقبل مسئولیت تصمیمگیریهای شخصی و آگاهانه در جهت رشد است.
نظرات شما عزیزان: